حق و صاحب حق را از عاشقان مست پرس زانک جام مست اندر عاشقان #قاضی است آن پ.ن: #ندارد

غریب گیر آوردنت

... ای آنک ایمن‌ست جهان در پناه #تو مه نیز بی‌لقای تو شب ایمنی نداشت پ.ن: #یاقمربنی_هاشم

... ای سر طور سینا وی نور چشم بینا انت ‌الکبیر فینا، فارحم علی‌اصغار ای برده هوش ما را، یار آر دوش ما را اسقیتنا کسا صرفا علی‌الخمار

... ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا ولی چه سود یکی کارگر #نمی‌آید

... به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد چقدر #عشق شریف است و دست و دل باز است بگو هر آنچه دلت خواست را به #حضرت_عشق چرا که سنگ صبور است و محرم راز است

... فن تو و صدهزار برهان کمال شغل من و یک جهان خیالات #محال تو منزوی مدرسهٔ عالی فضل من بیهده گرد راست بازار خیال پ.ن : #آقامحمدطاها و شروع یه فصل جدید

... این #راه بی‌نهایت گر دور و گر دراز است از فضل بی‌نهایت بر ما دو گام گردان

... ز دیده رفتی و از دل نمی‌روی بیرون در آن #خرابه ندانم چگونه جا کردی

... این بار خواستی به خیالم #سفر کنی حتما برای قافیه ها چتر هم بیار

... همه ‌گویند جدا نیست زما #دلبر ما ما چنین #دور چراییم اگر #نزدیک است

وقتی خدا گِل انسان را می سرشت ؛ زیر لبش داشت #یاعلی‌مدد می گفت پ.ن : #شطحیات

... باران که شدى مپرس ، اين خانه ى کيست سقف حرم و مسجد و ميخانه يکيست پ.ن: شب بارانی بلگراد

... ابتلایی است درین #راه مرا که از آن هیچ خبر نتوان کرد پ.ن : حال همه‌ی ما خوب است اما #تو باور نکن!

... عشق را بی‌خویش بردی در حرم عقل را بیگانه کردی عاقبت پ.ن: #آقامحمدطاها و هیئت همراه به پابوس امام رئوف رسیدند #صرفا_جهت_ثبت_در_تاریخ

... این عدم دریا و ما ماهی و هستی همچو دام ذوق #دریا کی شناسد هر که در #دام اوفتاد

... امروز را پناه بردم به جایی که تنها صدای زوزه ی باد بود و نیش برف پناه می برم از #تو به تو

... #جمعه ی خود را چگونه گذرانده اید؟ با #آقامحمدطاها ی تک تیرانداز